به آزمون جامع مهارت‌های زندگی

خوش آمدید!

آزمون پیش رو از جمله بهترین و استانداردترین آزمونهای سنجش مهارتهای زندگی افراد است که روائی نزدیک به ۱۰۰% را به پشتوانه تحلیل های آماری و نظر خبرگان این حوزه به همراه دارد.
به محض انجام تائید نهایی و پرداخت، بررسی‌های تخصصی و تحلیل‌های روانشناسی مهارتهای شما توسط تیم زبده مجموعه آغاز می گردد و از ابتدا تا انتهای پروسه، هرمرحله از طریق ایمیل به شما اطلاع رسانی می گردد.
همه ما امیدواریم تلاشهای صورت گرفته در راستای گردآوردی و اجرای این آزمون، و متقابلاً زمان و هزینه‌ای که شما صرف می کنید، بازده ارزشمندی برای شما به همراه داشته باشد و شاهد توانمندی، پیشرفت و تحول مثبت در زندگی شما باشیم.
هزینه اصلی این آزمون ۱۷۹.۰۰۰ تومان است که برای کاربران سایت با ۳۰% تخفیف ویژه، ۱۲۵.۳۰۰ تومان میباشد.

تعداد آزمونهای انجام شده تاکنون

تعداد گزارشهای ارائه شده تاکنون

تعداد آزمونهای در دست بررسی

راهنمای آزمون:

این آزمون شامل ۵۰سوال تستی چهار گزینه‌ای استاندارد است. لطفا زمانی آزمون را شروع کنید که وقت و تمرکز کافی داشته باشید.
به منظور راستی آزمایی دقیق‌تر، با صداقت و با درنظر گرفتن شرایط حال حاضر خود به سوالات پاسخ دهید.
پاسخ تحلیلی پس از آنالیز توسط گروه متخصصین، طی ۲روز آینده گزارش PDF مفصل حاوی نقاط قوت و ضعف و راهکارهای موردنیاز شما ارائه میگردد.
شرکت کنندگان در این آزمون از خدمات مشاوره رایگان در ارتباط با آزمون برخوردار خواهند بود.
لطفاً در ابتدا مشخصات فردی خود را وارد کرده و سپس آزمون را انجام دهید!

نام و نام خانوادگی

ایمیل خود را وارد کنید (مانند: user@yahoo.com)

جنسیت (زن/مرد)

شغل (مانند: کارمند دولتی/کارمندخصوصی/دانشجو/آزاد/...)

تحصیلات (مانند: دیپلم/ لیسانس/ فوق لیسانس/ دکترا)

شماره موبایل (مانند: ۰۹۱۲...)

سن (مانند: ۲۲ سال)

۱.

در زندگی وقتی با یک مساله یا مشکل جدید روبرو میشوم؟

احساس درماندگی و ناتوانی میکنم.

مشکل را ندیده میگیرم و سعی در انکار و اجتناب از مساله دارم.

وجود مساله را حس میکنم ولی ابعادش برایم روشن نیست و پیش بینی اینکه آخر کار چه می شود برایم مشکل است.

خیلی زود به وجود مشکل پی می‌برم و سعی در پذیرش و شناخت مشکل دارم.

۲.

علت وجود مشکلاتی که زندگی برای شما پیش می آید را در چه چیزی می دانید؟

من اصلا در زندگی مشکلی ندارم!

خودم را سرزنش میکنم و مقصر میدانم.

فکر میکنم علت مشکل ربطی به من ندارد.

سعی میکنم با مساله کنار بیام و چاره جویی کنم.

۳.

برای پیدا کردن یک راه حل مناسب برای مشکل یا مساله معمولا چه میکنید؟

به دنبال راه حل نیستم و منتظرم می مانم خودش حل شود.

اولین و ساده ترین راه حلی که به ذهنم برسد انتخاب میکنم.

با مشورت با دیگران به یک راه حل مناسب می رسم.

راه حل های مختلف را مقایسه و بررسی میکنم.

۴.

معتقدم انتخاب بهترین راه حل مشکل یا مساله ؟

مرور زمان باعث حل موضوع میشود.

اولین راه حل بهترین راه حل است.

راه حل‌هایی که قبلاً نتیجه داده باید استفاده کرد.

باید همه راهها بررسی و بهترین راه انتخاب شود.

۵.

من برای اجرای راه حلی که برای مساله پیدا کردم...

معمولاً در اجرای راه حل مساله زیاد جدی نیستم.

در اجرای راه حل مردد هستم چون فکر میکنم بهترین راه حل نیست.

به محض مشاهده نشانه های اولیه حل مساله، آنرا را حل شده تلقی میکنم.

برای رفع مشکل مصمم هستم و تا دستیابی به نتیجه پیگیری میکنم.

۶.

وقتی میخواهم یک تصمیم جدید بگیرم...

مضطرب میشوم و از ناشناخته ها واهمه دارم.

با احتیاط عمل میکنم و از حاشیه امن خودم بیرون نمی آیم.

پیامدهای مثبت و منفی آنرا بررسی و سپس تصمیم میگیرم.

جسارت لازم را برای تصمیمات مهم زندگی دارم.

۷.

برای تصمیم گیری و انتخاب یک تصمیم از بین تصمیمهای مختلف معمولاً...

دوست ندارم انتخابی داشته باشم.

تشخیص اینکه کدام تصمیم درست است برایم مشکل است.

بعضی مواقع انتخاب برام دشوار و بعضی مواقع راحت است.

تصمیم درست را تشخیص میدهم و آنرا انتخاب میکنم.

۸.

شیوه تصمیم گیری من زندگی معمولاً...

دوست ندارم تصمیمی بگیرم و یا اگر مجبور باشم برمبنای آزمون و خطا و شانسی تصمیم میگیرم.

سعی میکنم براساس اطلاعات موجود و مشورت با دیگران تصمیم بگیریم.

بر اساس حدس های فوری و قضاوت ناگهانی تصمیم میگیرم.

اینکه احساس کنم تصمیمم درست است برایم مهم است و باید دلایل منطقی برای هر تصمیمم داشته باشم.

۹.

اگر تصمیمی که گرفتم منجر به شکست شود...

پذیرش شکست برایم مشکل است.

شکست را می پذیرم و مأیوس میشوم.

بدون ناامیدی، یک تصمیم جدید میگیرم.

دلائل شکست را ارزیابی میکنم و سعی میکنم دوباره تصمیم بهتری بگیرم.

۱۰.

وقتی نتیجه بد یا خوب تصمیمی که گرفتم مشخص میشود...

برایم مهم نیست تصمیمم چه تاثیری بر خودم یا دیگران دارد.

نتیجه تصمیمات قبلی اثری در زندگی فعلی من ندارد.

هر نتیجه ای ناشی از مشورت با دیگران بوده و پیامدهای آن نیز به عهده دیگران است.

مسئولیت پیامدهای تصمیم را به عهده میگیرم.

۱۱.

در هنگام حضور در یک جمع...

از شروع ارتباط کلامی واهمه دارم و اعتماد به نفس لازم را برای صحبت در جمع ندارم.

فقط اگر کسی با من صحبت کند، جوابش را میدهم.

احتمال دارد شروع کننده گفتگو باشم اما حفظ و ادامه گفتگو برایم سخت است.

با جملات و برخورد مثبت گفتگو را شروع می کنم و ادامه می دهم.

۱۲.

در هنگام گوش دادن به صحبت دیگران...

تمرکز لازم را ندارم و فکرم درگیر موضوعات دیگر می شود.

همزمان به پاسخی که میخواهم بدهم فکر می کنم.

سکوت می کنم و نظر خاصی نمی دهم.

با سوالات دقیق و هوشمندانه تمرکز خود را حفظ میکنم.

۱۳.

زبان بدن چه نقشی در ارتباطات شما دارد؟

به ارتباطات غیر کلامی اعتقادی ندارم

در تفسیر ارتباطات غیر کلامی مشکل دارم.

بیشتر پیام های غیر کلامی من ناخودآگاه است.

از حرکات مناسب بدن و ارتباطات چشمی به درستی استفاده می کنم.

۱۴.

عکس العمل من در مواجهه با فردی که به کمک نیاز دارد...

تا حدی که آرامشم مختل نشود به وی کمک می کنم.

سعی می کنم با صحبت کردن و انتقال تجربیاتم به وی کمک کنم.

شنونده خوبی هستم و اجازه می دهم مسائلش را مطرح کند.

با حمایت مناسب و قوی کمک می کنم این شرایط سخت را برطرف کند.

۱۵.

مواجهه من با شرایط سخت به گونه است که...

بیشتر مواقع فقط جنبه منفی مشکل را میبینم.

فکرهای منفی به سراغم میاید و پردازش آنها برایم سخت است.

سعی می کنم به احساسات منفی توجهی نداشته باشم.

به نکات مثبت توجه میکنم و سعی میکنم پیامدهای سازنده ای که این تجربه برایم درپی دارد درنظر بگیرم.

۱۶.

معمولاً در برقراری ارتباط متقابل با دیگران...

پاسخ های منفی دریافت می کنم.

تحمل رفتارهای نامناسب دیگران را ندارم.

تفاوت های فردی را درک می کنم.

در اغلب مواقع رابطه ای رضایت بخش برقرار می کنم.

۱۷.

من معمولاً احساسی که به خودم دارم اینست که...

فکر میکنم توانمندی های خودم را نمی شناسم و عزت نفسم کم است.

به صورت ژنتیکی افسرده و مضطربم.

خصوصیات خوب و بد خودم را می پذیرم.

احساس ارزشمندی می کنم.

۱۸.

معتقدم که برای اعتماد کردن به آدم ها...

فکر میکنم توانمندی های خودم را نمی شناسم و عزت نفسم کم است.

به صورت ژنتیکی افسرده و مضطربم.

خصوصیات خوب و بد خودم را می پذیرم.

احساس ارزشمندی می کنم.

۱۹.

روش من برای شروع یک ارتباط این است که...

من معمولاً آغازگر شروع یک ارتباط جدید نیستم.

با هر کس متناسب با شرایط خودش برخورد می کنم.

سعی میکنم شنونده خوبی باشم و تماس چشمی فعال داشته باشم.

با در نظر گرفتن احساس و دیدگاه طرف مقابل یک گفتگوی فعال را آغاز می کنم.

۲۰.

اگر در ارتباطاتم با کسی به اختلاف برخورد کنم...

به منافع خودم فقط توجه می کنم.

سعی می کنم با گفتگو شرایط را به نفع خودم تغییر دهم.

مصالحه می کنم.

تفاوت دیدگاه ها را می پذیرم و به ارزش ها و افکار دیگران احترام می گذارم.

۲۱.

هر انسانی نقاط ضعف و قوتی دارد. در مورد من...

هیچوقت حس نکردم نقطه ضعفی در من باشد.

نقاط قوت و ضعف تأثیری در اهدافم ندارد.

فکر میکنم نقاط قوت و ضعف ذاتی است و نمیشود کاری برایش کرد.

خصوصیات مثبت و منفی و تواناییها و کاستی های خودم را می شناسم و در جهت اصلاح آن تلاش میکنم.

۲۲.

از نظر من اهمیت حقوق و مسئولیتهایم در مقابل جامعه در حدی است که...

سرنوشت من تعیین شده است و مسئولیتی در قبال زندگی ندارم.

چون نمیتوانم از حقم دفاع کنم خودم را تحقیر و سرزنش میکنم.

معمولاً برای دیگران ارزش قائل هستم و علاقمند به رعایت حقوق آنان هستم.

ارزشها و اولویتها و خواسته های خود را می شناسم و به شکلی واقع بینانه مسئولیت زندگیم را می پذیرم.

۲۳.

معمولاً سطح انتظار و توقعاتم از خودم و دیگران...

از دیگران بالاست. از خودم پایین

از خودم بالاست. از دیگران پایین

از خودم و دیگران بالاست.

سعی میکنم انتظارات و توقعاتم از خودم و دیگران در سطح معقولی باشد.

۲۴.

اگر قرار باشد وقتی در آینه نگاه میکنم بجای صورت ظاهر، درونم را ببینم، برایم روشن است که....

احساسم نسبت به خودم شفاف نیست و فکر میکنم خودم را زیاد نمی شناسم.

با درونم آشنا هستم ولی احساس خوبی نسبت به خودم ندارم.

برداشت دیگران نسبت به من مهمتر از برداشتی است که من از خودم دارم.

تصویری واضح و شفاف از ارزشها، نگرشها، نیازها و علایق و اولویتهایم دارم.

۲۵.

رخدادهایی که در محیط اطرافم می افتد معمولاً...

از پشت عینک بدبینی می بینم.

اتفاقات جدید معمولاً منشا بیرونی دارند و تحت کنترل من نیستند.

چون نمیتوانم بعنوان فرصت از آن استفاده کنم، واکنش خاصی نشان نمی دهم.

سعی میکنم برداشت مثبتی داشته باشم و به نفع خود از آن استفاده کنم.

۲۶.

اگر یک دوست یا آشنا بخواهد با شما درد و دل کند...

معمولاً کسی با من درد و دل نمیکند چون پذیرنده خوبی نیستم.

با بی حوصله گی و از سر اجبار به حرفهایش گوش می دهم.

سعی میکنم بهترین راه حلی که به ذهنم رسید به اون پیشنهاد کنم.

فکر میکنم اگر جای او بودم چه می‌کردم و خودم را جای او میگذارم تا بتوانم راهنمایی مناسبی داشته باشم.

۲۷.

اگر کسی یک داستان غم انگیز زندگی برای شما تعریف کند و اشک بریزد، عکس العمل شما...

گوش میکنم و با ارتباط چشمی و حرکات صورت با او همراهی میکنم.

سعی میکنم با حرف زدن از او دلجوئی کنم.

سعی میکنم منظورش را از این گفتگو درک کنم و بفهمم به دنبال چه هدفی است.

احساساتم را کنترل میکنم و با خویشتن داری سعی در آرام کردن او میکنم.

۲۸.

برای تعیین چارچوب ارتباطی و تعیین حد و مرز ارتباط با دیگران...

اعتقادی به تعیین حد و مرز با دیگران ندارم چون تعیین چارچوب کار مفیدی نیست.

اغلب مواقع در تعیین حد و مرز ارتباطاتم دچار مشکل می شوم.

معمولاً چارچوب بسیار سختی درنظر میگیرم و ملزم به رعایت آن هستم.

برای حریم فردی خودم و دیگران احترام قائلم.

۲۹.

نگاه من به سایر افراد در جامعه...

توجه خاصی به سایر افراد جامعه ندارم و برایم اهمیتی ندارند.

اغلب افراد نقش سازنده ای برای جامعه و دیگران ندارند.

معتقدم انسانها بالفطره دارای ذات خوبی هستند و ماهیت پاکی دارند.

سایر افراد جامعه با ظرفیت و مهربان و قابل اعتماد و اطمینان هستند و هریک میتوانند برای جامعه و یکدیگر مؤثر باشند.

۳۰.

اگر قرار باشد با دوستان به گردش گروهی بروید...

علاقه ای به گردش گروهی ندارم.

هرکسی باید خودش سعی کند خوش بگذرد.

معمولاً با یکنفر گرم میگیرم و کاری به بقیه ندارم.

برایم مهم است که به همه خوش بگذرد و سعی میکنم با بقیه هماهنگ باشم.

۳۱.

درنظر بگیرید به شما پیشنهاد سرمایه گذاری مطمئن در یک پروژه جدید می شود. عکس العمل شما چیست؟

بدون بررسی پیشنهادش را رد می کنم.

کمی جستجو می کنم ولی اشتیاق خاصی ندارم.

چالش ها و فرصت ها را بررسی می کنم.

در سریعترین زمان، ابعاد مختلف پروژه را بررسی می کنم و تصمیم می گیرم.

۳۲.

در یک اتاق در طبقه دهم برج گرفتار شده اید، اولین راهی که به ذهن شما میرسد...

به دنبال راهی برای خروج از در ورودی می گردم.

از پنجره از دیگران کمک میخواهم و منتظر کمک دیگران میمانم.

استفاده از پله اضطراری به ذهنم خطور می کند.

کاش چتر نجات داشتم.

۳۳.

یک مشکل بزرگ شخصی دارید...

کاملا درمانده می شوم و احساس شکست می کنم.

از دیگران کمک می گیرم.

از راه حل های قدیمی استفاده می کنم.

مشکل را باز تعریف می کنم و فرضیات و پیش داوری های خود را کنار می گذارم.

۳۴.

آینده شغلی خود را چگونه می بینید؟

هرچه پیش آید، خوش آید.

آینده شغلی مناسبی را متصور نیستم.

زمانی را صرف تجسم آینده و خیال پردازی درباره آن می کنم.

به تفصیل و با جزئیات، مراحل رسیدن به اهدافم را به روشنی می بینم.

۳۵.

وقتی با یک مسئله حل نشده مواجه هستید، برای حل آن چه راهی را انتخاب میکنید؟

تمایلی به ایجاد جواب ها و راه های غیر معمول ندارم.

بر اساس راه حل های قبلی، راهی که سریع تر نتیجه دهد را انتخاب میکنم.

بر اساس داشته های خود، یک راهکار جدید پیدا می کنم.

توانایی دست کشیدن از یک قاعده و یافتن راهکار جدید را دارم.

۳۶.

در یک قرارملاقات، طرف شما دیرتر سر قرار حاضر میشود و شما معطل می مانید. عکس العلمل شما چیست؟

این رفتار اصلا برایم قابل قبول نیست و قرار ملاقات را کنسل میکنم.

در ظاهر عکس العملی نشان نمیدهم ولی در ارتباطم با او تجدید نظر میکنم.

سعی میکنم خودم را تا آمدنش سرگرم کنم.

سعی میکنم توضیحاتش را بپذیرم و شرایطی که باعث دیر آمدنش شده را درک کنم.

۳۷.

سرکلاس یا جلساتی که موضوع مبهمی برای شما وجود دارد...

سوال کردن همیشه برایم سخت بوده و همین باعث شده فرصتهای زیادی را از دست بدهم.

طرح سوال نادرست همیشه باعث شده جواب درستی نگیرم.

در اغلب مواقع نمیدانم چه وقت و چه زمانی باید سوالم را مطرح کنم.

مطالب را سریع تحلیل می کنم و در صورت لزوم سوال می پرسم.

۳۸.

در پایان یک روز کاری...

عصبی هستم و از خودم راضی نیستم.

فکر میکنم روز تمام شده و بسیاری از کارها مانده که انجام نداده ام.

میتوانستم روز کاری بهتری داشته باشم.

امروز کارهای خوب بسیاری کرده ام و از خودم راضی هستم.

۳۹.

اگر قرار باشد در یک رشته خاص ادامه تحصیل بدهید برای انتخاب رشته...

بر اساس نظر خانواده تصمیم می گیرم.

نظر دیگران حتی خانواده برایم اهمیتی ندارد.

براساس بازار کار و علاقه خودم انتخاب میکنم.

با دلیل و منطق مخالفت خودم را مطرح می کنم و در نهایت خودم تصمیم میگیرم.

۴۰.

اگر یکی از دوستان از شما یک کار غیر ممکن بخواهد، عکس العمل شما چیست؟

بدون اینکه دلیل انجام آن را بپرسم، درخواست دوستم را می پذیرم.

سعی می کنم دلیل انجام درخواستش را بدانم و بعد بپذیرم.

بدون شنیدن هیچ دلیلی مخالفت می کنم.

تمام جوانب رد درخواستش را برایش بازگو می کنم و با منطق درخواستش را رد می کنم.

۴۱.

وقتی یک اتفاق نامطلوب یا تجربه تلخی پیش می آید...

احساس میکنم من مسئول وضعیت پیش آمده هستم.

فکر میکنم اتفاقی است که رخ داده و وضعیت پیش آمده را باید بپذیرم.

به جای فکر کردن در مورد چیزی که اتفاق افتاده، به چیزهای جالب و خوشایددیگر فکر میکنم.

به این فکر میکنم که چه کار بهتری میتوانم انجام دهم که وضعیت پیش آمده را تغییر دهم.

۴۲.

یک خبر خیلی هیجان انگیز به شما رسیده است! عکس العمل شما چیست؟

عکس العمل خاصی ندارم. چون معمولا چیزی مرا هیجان زده نمیکند.

سرازپا نمیشناسم و ممکن است دست به کاری بزنم که در شرایط عادی امکان ندارد آنرا انجام دهم.

خوشحال میشوم و دنبال کسی میگردم که این خبر را به او هم بگویم.

آرامشم را حفظ میکنم و به اثرات این خبر فکر میکنم.

۴۳.

در مواجهه با هیجانات منفی مانند غم، خشم و غیره، معمولاً ...

فاجعه پنداری میکنم. (وحشتناک تر از واقعیت)

خودم را ملامت و سرزنش میکنم.

نشخوار ذهنی دارم. (مدارم درباره موضوع ناراحت کننده فکر میکنم)

سعی میکنم خودم را به هر شکلی که شده آرام کنم.

۴۴.

به طور غیرمترقبه ای وارد یک مراسم جشن و پایکوبی میشوید! عکس العمل شما چیست؟

از شلوغی استقبال میکنم و به جشن و پایکوبی مشغول میشوم.

با تعدادی از دوستانم در گوشه ای مشغول صحبت میشوم.

فقط مشاهدگر هستم و سعی میکنم وارد فضای مهمانی نشوم.

سعی میکنم سنجیده عمل کنم و در ابتدا درنگ میکنم تا محیط را بهتر بشناسم.

۴۵.

در اتوبان صحنه تصادف بین دو خودرو را می بینید که صاحبان آنها باهم درگیر شده اند. اگر جای یکی از آنها بودید...

اگر جای یکی از آنها بودم همین کار را میکردم.

با مقصر بحث میکردم که چرا با بی توجهی موجب خسارت شده.

به یک تذکر ساده بسنده میکردم و منتظر پلیس می ماندم.

در هر شرایطی هیچوقت درگیر نمیشدم و فکر میکردم احتمال تصادف همیشه محتمل است و راه قانونی برای حل مشکل وجود دارد.

۴۶.

اگر می توانستم " آن گونه که دیگران مرا می دیدند ، ببینم" ...

به هراس می افتادم و از برخی از جوانب شخصیتی ام که از آن بی خبر بودم ، متعجب می شدم .

از تصویر ذهنی آن ها درباره خودم ، مایوس می شدم .

موجب مسرت و شادمانی ام می شد .

از نقاط ضعف و کمبودهایم به هیچ وجه تعجب نمی کردم .

۴۷.

جمله ای را انتخاب کنید که به احساسات یا تجارب شما نزدیک تر است!

هرگز با کسی دعوا نخواهم کرد مگر در دفاع از خود که در این صورت هم به شدّت این کار را می کنم.

عمداً دنبال دردسر نمی گردم، اما بارها مجبور به خشونت و دعوا شده ام .

از این که انسان ها به جان هم می افتند، بیزارم .

هرگز تحت هیچ شرایطی با فرد دیگری دست به یقه نخواهم شد .

۴۸.

چه عاملی در شما بیشتر باعث استرس میشود؟

عوامل محیطی مانند سروصدا، آلودگی یا ترافیک

عوامل اجتماعی مانند (مشکلات مالی، اختلافات بین فردی و یا جدایی)

عواملی که تحت کنترلم نباشند.

ویژگیهای شخصیتی و روانی مانند مسئولیت پذیری زیاد، کمال گرایی و یا نگرش منفی بخود.

۴۹.

من خودم را آدم ....

زود رنج و تحریک پذیری می دانم.

از محیط تاثیر زیادی می گیرم.

افکار منفی در من ایجاد استرس میکند.

آدم مقاومی هستم و معمولاً بیشتر تأثیرگذار هستم تا تأثیرپذیر

۵۰.

اگر در شرایطی قرار بگیرید که فکر کنید فشار روانی از آستانه تحمل شما بالاتر است...

قلبم تندتر میزند و فکر میکنم کنترل امور از دستم خارج شده است.

فکر میکنم تحمل این بار روانی را ندارم و سعی میکنم از موقعیت خارج شوم.

در مقابل این فشار روانی مقاومت میکنم.

به شکلی که آسیب کمتری به من وارد شود با آن کنار می آیم.

در صورت نیاز به راهنمایی یا توضیح بیشتر در ارتباط با این آزمون، با پشتیبان تماس بگیرید یا در واتساپ پیام بدهید: ۰۹۰۲۳۳۴۷۰۰۰

مطالب و موضوعات جدید را در صفحه شبکه‌های اجتماعی دکترحقی پیگیری کنید!