بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO)، مهارتهای زندگی شامل توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت است به گونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید. تواناییهایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سالم در سطح فرد و جامعه میشوند. این مهارتها مجموعهای از شایستگیهای فردی و گروهی ضروری برای زیستن در هزاره جدید هستند که با تمرین مداوم، پرورش مییابند و شخص را برای روبهرو شدن با مسایل روزمره زندگی و افزایش تواناییهای روانی ، اجتماعی و بهداشتی آماده می کند.
آموزش مهارت های زندگی در سال ۱۹۷۹ توسط گیلبرت بوتوین آغاز شد. وی در این سال یک مجموعه آموزش مهارتهای زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم تدوین نمود که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه گردید. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارتهای رفتار جرات مندانه، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوء مصرف مواد از سوی همسالان مقاومت کنند. هدف بوتوین طراحی یک برنامه واحد پیشگیری اولیه بود. مطالعات بعدی نشان داده، آموزش مهارتهای زندگی در صورتی به نتایج مورد نظر ختم می شود که همه مهارت ها به فرد آموخته شود. پژوهش ها حاکی از آن بودند که این برنامه در پیشگیری اولیه چندین نوع مواد مخدر از جمله سیگار موفق بوده است.
امروزه متد ها و تقسیم بندی های بسیاری برای آموزش و توسعه این مهارت ها وجود دارد.
یکی از جدیدترین متدهای آموزش مهارت های نرم، ۴H می باشد. در ایالات متحده سازمانی مربوط به امور جوانان و کودکان وجود دارد به نام۴H که توسط بنیاد ملی غذا و کشاورزی و وزارت کشاورزی آمریکا اداره می شود. رسالت این سازمان کشف و پرورش استعداد جوانان می باشد. هدف این سازمان این است که شهروندی، رهبری، مسئولیت و مهارت های زندگی را از طریق برنامه های آموزش تجربی و رهیافت های مثبت به جوانان و کودکان آموزش دهد. امروزه برنامه های این سازمان در بیش از ۱۰۰ کشور در سراسر جهان وجود دارد. شعار این سازمان بهترین را ساختن است در حالیکه آرم این سازمان آموزش از طریق عمل کردن است که گاهی به صورت یاد گرفتن چگونه انجام دادن از طریق به انجام رسیدن نوشته می شود. در واقع این متد جدد به افراد آموزش می دهد تا شهروندانی مسئول، بهرهمند از رفتار سازنده و دارای سبک زندگی سالم، بوده و به کشف نوآوریهای مبتنی بر دانش و تجربه بپردازند و نیروهای پیشگیرانه در جامعه خود را شناسایی کنند. این متد رو به گسترش است و کم کم جایگزین مهارت ها دهگانه زندگی می گردد.
در الگوی ۴ مهارتهای اصلی و قابلیتهای لازم برای انسان توانمند در هزاره سوم، به ۴ بخش کلی و ۸ زیربخش تقسیم شده است که هر کدام از آنها نیز دارای زیرمجموعه های مخصوص به خود هستند.
حیطه اول: سر
حیطه دوم: قلب
حیطه سوم: دست ها
حیطه چهارم: سلامتی
اهداف ۴H
سخن پایانی:
با توجه به تغییراتی که در شیوه زندگی های مدرن امروزی ایجاد شده است، آموزش این مهارت ها سبب ارتقا سازگاری افراد ابتدا با خودشان و سپس با دیگران و محیطی که در آن زندگی می کنند می گردد. با یادگیری آنها افراد می توانند در شرایط و موقعیت های پر خطر رفتار و واکنش مناسب داشته باشند. همچنین آموزش این مهارت ها بر عوامل زیربنایی مشترک در بسیاری از زمینه های ارتقا بهداشت روانی و پیشگیری اولیه تاثیر گذار است.به عنوان مثال نداشتن مهارت تصمیم گیری بتعث تغییر مسیر زندگی خیلی از افراد مخصوصا نوجوانان می گردد.
با آموزش مهارت های زندگی یک رویکرد کلی جهت توانمند سازی افراد برای شناخت خود و دیگران ایجاد می شود. در واقع تجربه بحران های زندگی و تجربه هیجانات منفی مهارت های آموخته شده به افراد کمک می نماید تا شرایط ایجاد شده را به خوبی مدیریت نماید.